پروژه مقاله در مورد توحید تحت word
![برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید](http://www.icbc.ir/download.png)
پروژه مقاله در مورد توحید تحت word دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه مقاله در مورد توحید تحت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه مقاله در مورد توحید تحت word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پروژه مقاله در مورد توحید تحت word :
توحید
دلایل توحید خدا(خدا،شریکی ندارد)
دیگر از دلایل توحید، وحدت و هماهنگی هستی است.
هر کس جهان هستی را مطالعه کند و میبیند مجموعهای هماهنگ و واحدی به همپیوسته است. این وحدت و هماهنگی از وحدت و یگانگی خالق خبر میدهد. بهعبارت دیگر، اگر دو اراده بر عالم هستی حاکم بود، اگر دو تدبیر در جهانخلقت جریان داشت حتماً ناموزونی و فساد در آن نمیبینیم دلیل بر وحدت خالقو مدیر و مدبّر عالم خلقت است.
قرآن میفرماید:در آفرینش خدای رحمان تضادّی و عیبی نمیبینی بار دیگر نگاه کن آیا هیچ شکاف و خللی مشاده میکنی.(ملک: 3 و 4(
یعنی هر چه بشر مطالعه و بررسی کند که فتور و کاستی در بخشی از نظام هستی،بلکه در موجودی از موجودات جهان پیدا کند نمیتواند و با این دید هر چهبنگرد جز خستگی و یأس ثمری ندارد.
در جای دیگر میفرماید:آیا در زمین خدایانی برگزیدهاند که مردگان را ازگور بر میانگیزد؟ اگر در زمین و آسمان خدایانی جز اللّه میبود، هر دو تباهمیشدند. پس اللّه، پروردگار عرش، از هر چه به وصفش میگویند منزّه است.
در سورهای نیز به اشاره میفرماید:
خدا هیچ فرزندی ندارد و هیچ خدایی با او نیست. اگر چنین میبود، هر خداییبا آفریدگان خود به یک سو میکشید و بر یکدیگر برتری میجستند. خدا از آنگونه که او را وصف میکنند، منزّه است.
وحدت جهان آفرینش از دیدگاه علوم
هنگامی که به این جهان پهناور نگاه میکنیم در ابتدا عالم را به صورتموجوداتی پراکنده میبینیم، خورشید، ماه، زمین، آسمان، ستارگان ثوابت وسیّار، انسان و حیوانات، انواع گیاهان و عناصر گوناگون، ولی بعد از کمیدقت و مطالعه میبینیم که ذرّات و اجزای این عالم چنان به هم پیوسته ومربوط است که همگی واحدی را تشکیل میدهند و هر قدر مطالعات خود را دقیقترو عمیقتر کنیم به این وحدت و یگانگی ایمان بیشتری پیدا خواهیم کرد زیرا:
الف) تمام کرات منظومه شمسی آن چنان با یکدیگر مربوطند که همه یک خانوادهمحسوب میشوند و طبق نظرات دانشمندان در آغاز یک واحد به هم پیوسته بودند وتدریجاً از هم جدا شدند و در عین جدایی به هم مربوطند و باز مطالعاتدانشمندان فلکی در این زمینه میگوید: منظومه شمسی ما نیز مستقل نیست وجزیی از یک کهکشان بزرگ است که به ضمیمه کهکشانهای دیگر مجموعه واحدی راتشکیل میدهند که قانون جاذبه هم چون زنجیری آنها را به هم پیوسته و بازاعتقاد دانشمندان بر این است که تمام این کهکشان ها در آغاز یک واحد متّصلبوده و تدریجاً از هم جدا شده است.
ب) اجسام مختلف و کاملاً متفاوت در تحلیل نهایی ترکیبی است از تعدادی ازعناصر معیّن؛ یعنی همان موجودات بسیطی که بیش از یکصد عنصر از آنهاتاکنون شناخته شده است.
این عناصر گوناگون علی رغم اختلاف فاحش ظاهری آنها هنگامی که شکافته شوندو به کوچکترین اجزای آنها، یعنی اتم برسیم میبینیم همه شبیه یکدیگرند وتنها تفاوتشان در تعداد الکترونها و پروتونها است.
ج) عجیب این که نظامی که حاکم بر این ذرّه ناچیز؛ یعنی اتم است، هماننظامی است که بر جهان بزرگ، یعنی منظومههای و کهکشانها حکومت میکند،همان قانون جاذبه و دافعه است که سبب میشود سیگارات یک منظومه والکترونهای یک اتم، در مدارات خاص خود بر گرد مرکز اصلی به حرکت در آیند،بی آن که از هم جدا شوند یا جذب یکدیگر شوند.
د) گر چه موجودات روی زمین را رنگارنگ میبینیم و رنگ هایی که با چشم ماقابل درک است بسیار مختلف میباشد، اما در تحلیل نهایی به این جا میرسیم کهتمام انواع رنگها به امواجی باز میگردند که تفاوتشان در شدّت نوسان وکوتاهی و بلندی این امواج است.
ه) ما صداهای کاملاً مختلفی میشنویم، ولی دانش فیزیک امروز به ما میگوید: تمام این صداهای زشت و زیبا، آهسته و گوش خراش به مبدأ واحدی باز میگرددکه همه عبارت از امواج خاصی هستند که تفاوت ارتعاش و نوسان آنها سبب اینتنوع شده است.
و) جانوران انواع بسیار زیادی دارند، تنها انواع حشرات به صدها هزار نوعبالغ میشود، گیاهان نیز از این فراتر رفته تنوّع بیشتری دارند، ولیدانشمندان گیاه شناس و حیوان شناس میگویند همه آنها از یک مصالح ساختهشده، مرکّب از سلولها و یاخته هایی است که نظام واحدی بر آنها حکومتمیکند و به همین دلیل غالباً برای شناخت تأثیر یک دارو، مثلاً بر رویانسان، آن را روی حیوانات دیگر آزمایش میکنند;
علامه عبدالحسین امینى
زمین و آسمان تبریز نورباران بود، بوى گل محمدى در فضاى شهر پیچیده بود، بوى بهار مىآمد، تبریز در شبى رؤیایى به سر مىبرد و صداى حمد، تهلیل و تکبیر از همهجا بلند بود؛ هزار و سیصدو بیست سال از هجرت رسول اکرم(ص) مىگذشت، که «آقا میرزا احمد» صاحب پسر شد. سر به خاک سایید و طلوع آفتاب زندگى در خانهاش را سپاس نهاد. در کنار بستر کودک جاى گرفت، او را بغل کرد، بوسید و بویید. اشک شوق بسان مرواریدى بر گونه کودک غلتید. جاذبه و نور سیماى طفل پدر را جذب کرده بود، چشم از رخ فرزند برنمىداشت. به یاد آن که همه عمر مرادش بود، نام نوزاد را «عبدالحسین» نهاد تا در مسیر «امامت»، «شهادت» و «ایثار» گام نهد .
روزها گذشت، فرزند به دورهاى از زندگى رسید که مىتوانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد . او دیگر کمتر در اندیشه بازى بود و بیشتر در عالم خیال سیر مىکرد. مىخواست بداند، بیاموزد و در هستى اندیشه کند. نخست آموزشهاى مادر را فرا گرفت؛ آیات قرآنى و سورههاى کوتاهى، که با آهنگى الهى جانش را صیقل مىداد، بتدریج وى را براى گام نهادن در محفل علمى پدر آماده کرد. آقا میرزا
احمد در سال 1287 هجرى قمرى در قریه «سردها»، از نواحى تبریز، متولد شده بود. او از سال 1304 براى ادامه تحصیل به شهر آمده بعد از فراگیرى مقدمات در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج میرزا اسدالله حضور یافت و به مرتبهاى از دانشپژوهى رسید که صلاحیت علمىاش از طرف زعیم بزرگوار حضرت آیتالله میرزا على آقاى شیرازى و فقیه برجسته حاج میرزا على ایروانى تأیید شد.
علم و عمل از وى شخصیتى برجسته ساخته بود. حسن سیرت، وقار و پرهیزگارىاش زبانزد خا
ص و عام بود.
وى خود تربیت فرزندش را به عهده گرفت تا نیک پرورش یابد و در جمع دوستان پاکدل اهل بیت (ع) جاى گیرد. عبدالحسین به چنین پدرى افتخار مىکرد و خداى را سپاس مىگفت.
او بزودى ادبیات فارسى و عربى، منطق، فقه و اصول را نزد پدر فرا گرفت و در سایه هدایت آن مجتهد فرزانه «الفیه ابنمالک» و اشعار برخى از بزرگان دین را حفظ کرد. از اولین شعرهایى که پدر، فرزندش را به آموختن و حفظ آن تشویق کرد، شعرى از حضرت على(ع) بود.
عبدالحسین کتابهاى مختلفى در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد. او مسائل مشکل را با استاد در میان مىنهاد و از دریاى دانش او سیراب مىشد. اهتمام به قرآن و حدیث، بخصوص نهج البلاغه، وى را عاشق امام على(ع) کرد، او با اندیشه در گفتار امام(ع) درستى این سخن گرانمایه را که: «هیچ آیهاى در قرآن کریم نیست که اول آن «یا ایها الذین آمنوا» باشد، مگر آنکه على ابنابىطالب(ع) سردار، امیر و شریف و اول مخاطبان آن آیه است.» (3) با جانش دریافت.
قرآن و نهجالبلاغه براى این محصل جوان دو کتاب گرانقدر بود. وى این دو کتاب را بارها مطالعه کرده، در معانى آن دقیق شده بود. گاه هنگام مطالعه این کتابها مىگریست، اشک بر گونهاش جارى و چون درى گرانمایه در سینهاش نهان مىشد.
جدش «مولا نجفعلى» مشهور به «امین الشرع» از اهالى آذربایجان بود، که در سال 1257 هجرى قمرى متولد شده و خویشتن را به علم، ادب، پاکى و پرهیزکارى آراسته بود. آن بزرگ از شیفتگان گردآورى آثار ائمه اطهار(ع) شمرده مىشد و چون از ادب فارسى و ترکى بهره وافر داشت، قصایدى چند به این دو زبان سروده بود. خانواده عبدالحسین، به خاطر شهرت جدش، «امینى» شهرت یافت (4) و عبدالحسین راه جدش را در پیش گرفت تا امین شرع و مدافع اسلام ناب محمدى(ص) باشد.
قیام سرو
شیخ محمد خیابانى در 1299 ش. علیه استعمار شوم انگلیس قیام کرد و به شهادت رسید.
عبدالحسین، که چهارده سال داشت و با سخنان و اندیشه شیخ آشنا بود، چون دیگر دوستدارانش عزا گرفت و از پدر آموخت که پس از قیام و شهادت باید با مکتب دعا، فرهنگ سیاسى ـ اجتماعى اسلام را در جامعه نشر داد.
هجرت عشق
سال 1342 هجرى بود. عبدالحسین بیست و دو سال در سایه رفتار و گفتار پدر با اسلام و قرآن آشنا شده، از محضر بزرگانى چون جناب حاج سید محمد، مؤلف «مصباح السالکین» مشهور به «مولانا» و جناب حاج سید مرتضى خسروشاهى، صاحب «اهداء الحقیر در معنى حدیث غدیر»، و جناب شیخ حسین، مؤلف «هدیه الانام» بهرههاى علمى برده بود.
عشق به امام على(ع) و علاقه به تحصیلات عالى آتش اشتیاق به نجف را در جانش شعلهور ساخت . بنابر این هدفش را با پدر در میان نهاد. پدر بر قامت برومند فرزند نگریست و با دیدگانى اشکبار به وى پاسخ مثبت داد. میرزا احمد از نداى امام آگاه بود و از جاذبه على(ع) حکایات فراوان به خاطر داشت. چگونه مىتوانست عاشق را از معشوق دور نگاه دارد؟ پدر لذت دیدار و همنوایى با فرزند را از دل شست و وى را به امام على(ع) و فرزندش امام حسین(ع) بخشید . عبدالحسین هواخواه على(ع) بود و خود مىدانست که على(ع) او را به شهر خویش فرا خوانده است. از اینرو ملامت سرزنشگران و کوردلان را به هیچ انگاشت و زیر لب چنین زمزمه کرد :
ملک در سجده آدم، زمین بوس تو نیت کرد
که در حسن تو لطفى دید بیش از حد انسانى
شهر نجف از عصر شیخ طوسى مهد علم و تقوا بود، دانشگاه بزرگ عالم تشیع به شمار مىآمد و براى تحصیل مناسب بود. عبدالحسین مىخواست با تحصیل در این پایگاه اهل بیت(ع) به جهاد علمى پرداخته، عالمى فریادگر شود و مسیر حق را تداوم بخشد. از این رو در درس حضرات آیات : سید محمد فیروزآبادى (متوفى 1345 ه. ق) و سید ابوتراب خوانسارى (متوفى 1346ه. ق) حاضر شد.
سپاه شقایق
«علمدار غدیر» روزگارى به شهر على بنابىطالب(ع) وارد شد که امپراطورى عثمانى از هم پاشیده، عراق به دست انگلیسیهاى ناپاک افتاده بود. او که هنوز شهداى انقلاب مشروطیت را به خاطر داشت، در صدد برآمد تا با یاد شهیدان راه فضیلت امت متفرق اسلامى را به وحدت و اخوت اسلامى دعوت کند؛ چرا که خون شهیدان رایجترین سکه تاریخ بشریت در راه آزادى و استقلال امت اسلامى است؛ این سکه طلایى نه در ضرابخانههاى آزادیخواهان، بلکه در ضرابخانههاى مستبدان به نفع امت اسلام زده شده است. علامه امینى زندگى شهداى راه حق و فضیلت را اولین تألیف
خویش قرار داد تا با جمعآورى گلهاى بوستان فضیلت، امت اسلامى را به سمت آرمان بزرگ پیامبر رحمت(ص) سوق دهد؛ آرمان والایى که براى تحقق آن رادمردان بسیارى وضوى خون ساخته، در محراب عشق به نماز ایستادند. علامه امینى در اولین تألیف خویش ابداع و ابتکارى به کار برد که پیش از آن کسى بدان دست نیافته بود. او با تألیف «شهداء الفضیله» گوى سبقت از همگان ربوده، و بر گذشتگان و معاصرانش برترى یافت. علامه براى نگارش این اثر، بار سفر بسته با رنج بسیار
کتابخانههاى ایران و عراق را مورد بررسى قرار داد و در کتابهاى خطى کمیاب دنبال مردانى گشت که در راه حق شهید شدهاند. او پس از سالها تحقیق این اثر را به جامعه عرضه کرد و به عنوان مجاهدى نستوه زبانزد خاص و عام شد.برخى از دانشمندان اسلامى که با تقریظهاى خود این اثر جاودانه را ستودند، عبارتند از:
.1 بزرگ مرجع شیعه حضرت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانى
.2 حضرت آیتالله العظمى حاج آقا حسین طباطبایى قمى.
.3 حضرت آیتالله شیخ محمد حسین غروى اصفهانى.
علامه امینى، با «شهداء الفضیله» زندگینامه صد و سى تن از علماى دین و پیروان اهل بیت (ع) را، از قرن چهارم تا چهاردهم، به رشته تحریر درآورد تا امت اسلامى همچنان سرفراز و استوار در مقابل فتنههاى دشمنان ایستادگى کند.
زمانى که استعمارگران با به راه انداختن جنگهاى جهانى در صدد برآمدند ملل اسلامى را مورد تجاوز قرار داده، مستعمره خویش سازند، امینى با تألیف شریف «شهدا الفضیله» بزرگ اسوههاى شجاعت و ایثار را در مقابل دیدگان مردم غیور مسلمان قرار داد و آنان را به پایدارى و استقامت فرا خواند.
![برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید](http://www.icbc.ir/download.png)
- ۹۵/۰۶/۰۳